۷ نتیجه برای کبیر
محمدجواد کبیر، حسن اشرفیان امیری، زهرا حسن زادهرستمی، رضا ممتهن، رسول ظفرمند، سیدداود نصراللهپور شیروانی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: برنامه پزشک خانواده شهری یکی از اصلاحات نسبتاً بزرگ نظام مراقبت سلامت ایران است که از سال ۱۳۹۱ در استان های فارس و مازندران اجرا شد. نظر به گذشت نزدیک به ۵ سال از اجرای برنامه، این مطالعه با هدف شناخت دستاوردها و چالش های اجرای برنامه پزشک خانواده شهری از دیدگاه مدیران و مجریان انجام گرفت.
روش پژوهش: این مطالعه توصیفی-تحلیلی به صورت مقطعی در زمستان ۱۳۹۵ در استانهای فارس و مازندران انجام گرفت. جامعه پژوهش مدیران و کارشناسان پایشگر برنامه پزشک خانواده شهری و نمایندگان پزشکان خانواده و مراقبین سلامت بودند که به صورت سرشماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته حاوی ۲ بخش و ۱۵ سؤال بود که روایی آن به تائید رسید. با برگزاری ۲۹ پانل خبرگان، دادهها جمعآوری و در نرم افزار SPSS ۲۳ با آزمونهای t مستقل و آنووا تحلیل شد.
یافته ها: از کل ۶۴۷ نفر مورد مطالعه در کل ۲ استان با احتساب موارد تکراری، ۱۵۴۰ مورد دستاورد، ۲۳۸۷ مورد چالش و ۱۶۴۱ مورد راهکار عنوان گردید. میانگین تعداد دستاوردها، چالش ها و راهکارهای عنوان شده به ازای هر فرد به ترتیب ۲/۰ ± ۲/۳۸، ۲/۷ ± ۳/۷۰ و ۲/۰ ± ۲/۵۴ مورد بود. تکراریترین دستاورد، چالش و راهکار ذکر شده به ترتیب، افزایش میزان بیماریابی و مراقبت بیماری ها (۴۳۰ نفر)، عدم پرداخت به موقع به پزشکان (۱۹۸ نفر) و تامین منابع پایدار جهت پرداخت های به موقع (۱۱۹ نفر) بود. بین میانگین دستاوردها، چالش ها و راهکارهای عنوان شده و بعضی از متغیرهای فردی و اجتماعی رابطه معنی دار وجود داشت (۰/۰۵ < p).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد افزایش میزان بیماریابی مهمترین دستاورد و عدم پرداخت به موقع بزرگترین چالش برنامه بود که باید مورد توجه سیاست گذاران قرار گیرد.
محمدجواد کبیر، علیرضا حیدری، زهرا خطیرنامنی، سکینه بیگم کاظمی، محمدرضا هنرور، عباس بدخشان، سراج الدین عارف نیا، منصوره لطفی، دکتر سید مهدی صداقت، سیدمحمد حسینی، مهرداد کمانگری، محمد دادجو، معصومه غلامی، نرگس رفیعی، مریم ایری،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: بخش دولتی نظام مراقبت سلامت، ایجاد عدالت و امکان دسترسی افراد نیازمند به خدمات تخصصیتر را از طریق نظام ارجاع میسر میسازد. اگر چالشهای نظام ارجاع به موقع شناسایی و مورد مداخله متناسب قرار نگیرد، این سیستم مطمئناً کارایی و اثربخشی لازم را نخواهد داشت. این مطالعه با هدف شناسایی و رتبه بندی دلایل عدم مراجعه بیماران سرپایی سطح یک به سطح دو در نظام ارجاع الکترونیک استان گلستان در سال ۱۳۹۸ انجام شد.
روش پژوهش: نوع مطالعه توصیفی به روش مقطعی بود. ۴۳۱ بیمار سرپایی از بیمارستانهای پایلوت نظام ارجاع الکترونیک در استان گلستان که علیرغم نوبتگیری توسط سیستم، به متخصص تعیین شده در سطح دو مراجعه نکردند، با روش نمونه گیری طبقهای تصادفی انتخاب و از طریق اطلاعات ثبت شده در سیستم و با روش نمونه گیری سیتماتیک وارد مطالعه شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه، جمعآوری و با روشهای آمار توصیفی و آزمون فریدمن در نرم افزار ۲۳SPSS تحلیل گردید.
یافتهها: مهمترین دلایل عدم مراجعه بیماران از سطح یک به سطح دو در نظام ارجاع الکترونیک، به ترتیب داشتن یک پزشک معتمد و آشنا، عدم امکان پرداخت هزینه ویزیت متخصص و بالا بودن هزینههای ایاب و ذهاب از منزل تا پزشک متخصص تعیینشده، جنسیت پزشک متخصص و عدم راهنمایی لازم در مورد ارجاع به پزشک متخصص توسط مرکز ارجاعدهنده بود. رتبه دلایل عدم مراجعه مطرح شده توسط بیماران با یکدیگر متفاوت بود (۰/۰۰۱ > p).
نتیجهگیری: افزایش اعتماد مردم به پزشکان متخصص شاغل در نظام ارجاع الکترونیک و رایگان نمودن خدمات تخصصی برای بیماران بیبضاعت میتواند منجر به بهبود وضعیت موجود گردد. افزایش آگاهی بیماران جهت استفاده از خدمات تخصصی سطح دو از طریق رسانههای عمومی میتواند به بهرهمندی بیماران از این خدمات کمک نماید.
انیس عباسی، محمدجواد کبیر، فاطمه کاویان تلوری، علیرضا حیدری، زهرا خطیرنامنی، نرگس رفیعی، آناهیتا کشاورزی،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: بخشی از عمده هزینههای سلامت مربوط به مراقبت سرپایی است. از آنجا که هزینههای مربوط به تشخیص و درمان به طور سریع و روزافزونی در حال گسترش است؛ این مطالعه با هدف تعیین بار مراجعه و هزینه مراقبتهای سرپایی بیماران تحت پوشش صندوق بیمه روستایی قبل و بعد از اجرای نظام ارجاع الکترونیک در استان گلستان انجام شد.
روش پژوهش: این مطالعه توصیفی به روش مقطعی بر اساس اطلاعات ۶ ماهه اول سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ در کلینیک تخصصی کلیه بیمارستانها و مطب پزشکان متخصص و فوق تخصص، مراکز تصویربرداری، آزمایشگاه، فیزیوتراپی، رادیوتراپی و داروخانهها در بخشهای دولتی و خصوصی استان گلستان انجام شد. مطالعه از نوع سرشماری و شامل اطلاعات تمامی بیماران تحت پوشش صندوق بیمه سلامت بود که برای دریافت خدمات به سطح دوم مراجعه نمودند. برای جمعآوری دادههای مورد نیاز از سامانههای اطلاعاتی و اسناد موجود اداره کل بیمه سلامت با استفاده از نرم افزارExcel استفاده شد.
یافتهها: بار مراجعات جهت ویزیت متخصصین در بخش دولتی و خصوصی در ۶ ماه اول سال ۱۳۹۷ نسبت به همین بازه زمانی در سال ۱۳۹۶ در کل صندوقها و صندوق روستایی به ترتیب ۲۳/۲ و ۳۲/۶ درصد کاهش و در بخش خصوصی نیز به ترتیب ۵۳/۲ و ۹۳ درصد کاهش یافت. هزینه ویزیت در بخش دولتی و خصوصی در کل صندوقها به ترتیب ۲۳/۶ و ۴۸ درصد و در صندوق روستایی به ترتیب ۳۰/۶ و ۹۱/۲ درصد کاهش یافت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، پیشنهاد میگردد، که هر چه سریعتر ظرفیت پرونده الکترونیک سلامت و تداوم ارائه خدمات به بیماران تحت پوشش پزشک خانواده در کل کشور فراهم گردد تا بتوان به یکی از اهداف مهم نظام ارجاع در کشور یعنی کاهش هزینههای غیرضروری دست یافت.
مهدی کبیری نائینی، زینب الهی، ابوالفضل مقیمی اسفند آبادی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: همانطور که در بحران کرونا ملاحظه شد، در مواقعی همچون جنگ، بحرانهای طبیعی و یا بیماریهای اپیدمیک، شدت ورودی متقاضیان خدمات، تسهیلات درمانی را با مشکل ازدحام مواجه میکند. در این وضعیت با توجه به محدودیت ظرفیت سیستم، پدیده صف انتظار متقاضیان خدمت به وجود میآید و در برخی موارد عدم پذیرش و رد کردن مراجعان رخ میدهد. کاهش مدت زمان بستری بیماران از طریق ارتقاء بهرهوری عملکرد میتواند مسأله کمبود تختهای بیمارستانی را جبران کند. به منظور افزایش بهرهوری پرسنل و تجهیزات، نیاز به حذف بیکاریها و بهبود زمانبندی خدمات میباشد. یکی از راههای دستیابی به اهداف مذکور، بهینهسازی توزیع تخت بین بخشهاست. در پژوهش حاضر، در قالب یک مدل صف مارکوفی، با توجه به نرخ ورود مراجعان و نرخ خدمتدهی، تختهای موجود، به بخشهای مختلف بیمارستان تخصیص داده میشود تا حداکثر خدمتدهی و حداقل عدم پذیرش بیماران اتفاق افتد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، پژوهشی کاربردی است که در سال ۱۳۹۷ جهت توزیع بهینه تختها بین ۳ بخش بیمارستان شهید فقیهی شیراز انجام شد. مسأله پژوهش، در قالب یک مدل مارکوفی صف مدلسازی شد و با فرض ورود مراجعان بر طبق زنجیره مارکوف پیوسته، مقدار پارامترهای مدل شناسایی شد. مدل ریاضی حاصل، توسط نرم افزار GAMS ۲۴,۱.۳ حل گردید.
یافته ها: مدل پیشنهادی، منجر به بهبود در عملکرد بخشها از منظر کاهش زمان انتظار بیماران، و افزایش تعداد بیماران پذیرش شده گردید. مدل ارائه شده، عدم پذیرش بیماران را به میزان ۶/۸ درصد کاهش داد. با توجه به نرخ مراجعه بیماران به بخشها و نرخ خدمت دهی هر بخش، بر مبنای تحلیل حساسیت، تعداد تخت تخصیصی به هر یک از ۳ بخش بیمارستان تعیین شد.
نتیجه گیری: نظریه صف میتواند به عنوان ابزاری کاربردی برای تحلیل پدیدههای سیستم درمان و تعیین مشخصههای زمان انتظار، طول صف، ظرفیت سیستم و غیره عمل کند. تخصیص مناسب تختها بین بخشهای بیمارستان منجر به بهبود کارایی و کاهش عدم پذیرش بیماران میشود که این موضوع میتواند در مواقع بحرانی و ازدحام مراجعان و نیاز به افزایش امکانات، مؤثر واقع شود.
محمدجواد کبیر، علیرضا حیدری، سجاد معینی، زهرا خطیرنامنی، فاطمه کاویان تلوری، موسی ایمری،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: سیاستگذاران و برنامهریزان نظام مراقبت سلامت برای تعیین هزینه کل ناشی از یک پیامد، بیماری یا حادثه که به کشور تحمیل میشود از بار اقتصادی بیماری استفاده میکنند. هدف از این مطالعه محاسبه هزینههای مستقیم پزشکی و غیرمستقیم در بیماران کووید-۱۹ با شرایط بدحال و وخیم بستری در بخش مراقبتهای ویژه در استان گلستان بود.
روش پژوهش: این مطالعه توصیفی-تحلیلی، نوعی ارزیابی اقتصادی جزئی بود که به صورت مقطعی انجام شد و شامل تمام بیماران بستری در شرایط حاد و وخیم در ۶ ماهه اول سال ۱۳۹۹ در یک بیمارستان دولتی مرکز کووید-۱۹ بود (۱۵۸ بیمار). دادههای مورد نیاز از پروندههای بیماران و توسط سیستم اطلاعات بیمارستان جمعآوری گردید. روش تحلیل دادهها و محاسبه هزینههای مستقیم پزشکی و غیرمستقیم بیماری در این مطالعه تحقیقاتی بر اساس رویکرد بروز و به روش پایین به بالا از دیدگاه جامعه بوده است.
یافتهها: متوسط هزینه مستقیم پزشکی در هر بیمار بستری کووید-۱۹ در وضعیت وخیم و بدحال، ۲۱۴,۹۲۶,۵۰۰ ریال محاسبه شد. خدمات بستری و دارویی بیشترین بخش هزینهها را به خود اختصاص دادند. متوسط کل هزینههای غیرمستقیم برای هر بیمار با وضعیت وخیم بیماری ۹۵۹,۵۷۷,۷۱۴ ریال برآورد شده است.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاکی از بار اقتصادی بسیار سنگین بیماری کووید-۱۹ بر جامعه و نظام سلامت کشور بود. شیوع بالای این بیماری، باعث ضربههای اقتصادی سنگینی بر جامعه و نظام سلامت کشور شده است.
مهدی کبیری نائینی، محترم السادات حسینی، زینب الهی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به تأثیر انگیزه کارکنان بر کمیت و کیفیت عملکرد آنها، لازم است متغیرهای تقویتکننده و تضعیفکننده انگیزه موردتوجه مدیران قرار گیرد. حمایت اجتماعی به معنی احساس پذیرفته شدن از سوی جامعه و ارج نهادن به خدمات کارکنان از سوی مردم میباشد که تأثیر بسزایی در کاهش تنشهای شغلی و ارتقاء انگیزه کارکنان دارد. استرس شغلی پدیدهای است که کارکنان در شرایط مواجهه با انتظارات فراتر از ظرفیت شناختهشده خود گرفتار آن میشوند که بهصورت تأثیرات فیزیولوژیک، روانشناختی و رفتاری بروز میکند. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر حمایت اجتماعی بر انگیزه کارکنان با نقش میانجی استرس شغلی در بخش سلامت و درمان یزد بود.
روش پژوهش: مطالعه حاضر بهصورت مقطعی در نیمه دوم سال ۱۴۰۰ انجام گردید. جامعه آن را کارکنان بخش سلامت و درمان شهر یزد تشکیل دادند. حجم نمونه ۳۴۶ نفر با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردید و روش نمونهگیری بهصورت تصادفی ساده انجام شد. دادههای موردنیاز بهوسیله ۳ پرسشنامه استاندارد: هاینس و همکاران، پری و کارناواق و همکاران جمعآوری شد. روایی همگرا، واگرا، محتوایی و ضریب پایایی ترکیبی پرسشنامه با نظر اساتید رشته مدیریت و صاحبنظران بخش سلامت و درمان یزد تائید؛ و با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، همسانی درونی آن مورد تائید قرار گرفت. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از آمار توصیفی و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزارهای SPSS ۲۰ و AMOS ۱۸ استفاده شد.
یافتهها: ۳ فرضیه پژوهش از طریق آزمون مسیر و مدل معادلات ساختاری تائید شدند. یافتهها نشان داد، حمایت اجتماعی با مقدار بحرانی (۳/۱۶۳) و ضریب مسیر (۰/۸۵) بر انگیزه کارکنان اثر مثبت و معنیداری (۰/۰۰۲ = p) دارد. حمایت اجتماعی با مقدار بحرانی (۲/۹۹۶ -) و ضریب مسیر (۰/۱۷ -) بر استرس شغلی اثر منفی و معنیداری (۰/۰۴۲ = p) دارد، همچنین استرس شغلی با مقدار بحرانی (۲/۳۰۸ -) و ضریب مسیر (۰/۲۸ -) بر انگیزه کارکنان اثر منفی و معنیداری (۰/۰۰۱ = p ) میگذارد. درنهایت، استرس شغلی با آماره آزمون (۲/۱۲) در مسیر این دو متغیر نقش میانجی را ایفا میکرد.
نتیجهگیری: با گستردهتر شدن حمایت اجتماعی، سلامت روانی و انگیزه شغلی افراد افزایشیافته و درنهایت موجب کاهش عوامل مرتبط با استرس خواهد شد.
مهدی کبیری نائینی، زینب الهی، احمد کمالی زارچ،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: پسماندهای بیمارستانی بهعنوان یکی از آلایندههای پرخطر، دارای اهمیت فراوانی هستند. با افزایش روزافزون حجم پسماندهای بهداشتی و افزایش آگاهی و مطالبات مردم، مدیریت پایدار پسماندهای بهداشتی اهمیت فزایندهای پیداکرده است. هدف این پژوهش شناسایی و اولویتبندی عوامل کلیدی مؤثر بر مدیریت پایدار پسماند در بخش بهداشت و درمان میباشد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، پژوهشی کمی-کیفی (آمیخته) است. ابتدا با مرور ادبیات موجود، تعداد ۱۰ عامل مؤثر بر مدیریت پایدار پسماند بهداشتی شناسایی شد. نمونهگیری در هر دو بخش کمی و کیفی، بهصورت هدفمند و از طریق مشاهدات در دسترس انجامشده است. بخش کیفی شامل مصاحبه های باز با مدیران و کارشناسان بود. سپس با جمعآوری نظرات و با استفاده از تکنیک دیمتل فازی اولویت بندی عوامل اثرگذار و اثرپذیر انجام شد.
یافته ها: در این تحقیق با بررسی ادبیات موجود و مصاحبه های انجام شده، ۱۰ عامل شناسایی شد. این عوامل با اجرای تکنیک دیمتل فازی به دو دسته کلی عوامل اثرگذار و عوامل اثرپذیر تقسیم بندی شدند، که اولویت بندی آنها به صورت: عوامل اثرگذار به ترتیب: فرهنگ سازمان مراقبتهای بهداشتی سبز و تشویق بازیافت پسماند، ترویج بهترین شیوههای مدیریت پایدار پسماند، تقویت برنامههای آموزشی مدیریت پایدار پسماند، بهبود آگاهی زیستمحیطی کارکنان مراقبتهای بهداشتی، برنامهریزی مدیریت پایدار پسماند، ایجاد نگرش مثبت نسبت به مدیریت پایدار پسماند و عوامل اثرپذیر به ترتیب: چارچوب قانونی مناسب برای حمایت از مدیریت پایدار پسماند، ایجاد زیرساختهای لازم برای مدیریت پسماند، فنآوریهای بهداشتی پسماند و سازگار با محیط زیست و خرید مبتنی بر الزامات زیستمحیطی میباشد.
نتیجه گیری: بر مبنای یافته های این پژوهش جهت کاهش مخاطرات مربوط به آلایندههای بهداشتی لازم است برنامه های آموزشی مرتبط با این موضوع در بیمارستانها طراحی شود تا از یکسو نگرش مثبت نسبت به اهمیت توجه به کنترل پسماندهای بهداشتی برای کارکنان ایجاد شود و از سوی دیگر فعالیتهای مناسب به آنها آموزش داده شود. همچنین از سوی دولت قوانین کنترلی و ممیزی های دورهای در ارتباط با این موضوع اجرا شود.